تشخیص رابطهی بین هنر و تبلیغات اغلب کاری پیچیده و دشوار بوده است. بعضیها معتقدند تبلیغات فقط شکلی از هنر است که برای فروش کالاها طراحی شده است. به واقع، در بریتانیا، تبلیغات و بازاریابی و هنر با هم تلفیق میشوند و بخشی از «صنعت خلاقه» به حساب میآیند. تبلیغات مدتهای مدیدی روشی بوده است که هنرمندان با آن کمی پول به جیب بزنند.
اما سوای رابطهی خوشایندی که بعضی هنرمندان و برندهای بزرگ از آن بهره میبرند، بین دنیای هنر و تبلیغات تضاد مشخصی وجود دارد. تبلیغات مدتها تصاویر فرهنگی را به اختیار خود در آورده و در راستای اهداف بی پروای خود آنها را مجددا هدف گذاری کرده است.
هنر مدرن، با تاریخچهی نسبتا مختصرش، سرشار از کارهایی بوده است که مستقیما به برندها و تصاویر بازاریابی آنها حمله میکند، اغلب لوگوی شرکتی بزرگ را تحت اختیار خود درآورده است و از قدرتش استفاده میکند تا علیه خودشان به کار ببندد.
در ماه می امسال، پروژهی برندگرایی (Brandalism) بیش از 365 مکان تبلیغاتی را در سطح 10 شهر بریتانیا تصاحب کرد و تصاویر خودشان را با اثر هنرمندان خیابانی سرتاسر جهان جایگزین کرد. بسیاری از آثار مستقیما به ماهیت مخرب تبلیغات مربوط میشدند؛ تقریبا همه به فرهنگ مصرف گرایی به طور کلیتر انتقاد داشتند. برندگرایی یک پروژهی برجسته، و به لحاظ بصری خیره کننده و کاملا برانگیزاننده است، که هدفش بیرون آوردن کنترل چشم انداز بصری ما از دست برندهای بزرگ است.
تضاد میان هنر و تبلیغات فقط به جنگ قدرت بر سر معانی منقوش بر تصاویر بخصوص مربوط نمیشود؛ نبردی است بر سر فضاهای عمومی. هنر خیابانی و هنر عامه باید برای به دست آوردن توجه ما در مقابل موجی از تبلیغات رقابت کنند. امروزه تقریبا هیچ فضایی نیست که برندسازی نشده باقی مانده باشد، هر یک از ما به شخصه هر روز هزاران تبلیغ میبینیم.
نویسنده: Joe Turnbull