جنبهی دیگر حضور سلبریتی در یک کمپین تبلیغاتی یا در یک پیام تبلیغاتی، خودِ برند سلبریتی است. ببینید، ما باید روی این موضوع کار کنیم. برنامهای داریم مبنی بر این که فردی که یا هنرپیشه است یا ورزشکار است، نوازنده است، مجری تلویزیون است، اخبارگوی تلویزیون است و تبدیل به یک برند شده است. این فرد برای اینکه این برند را توسعه بدهد باید برنامه داشته باشد. چون شما یک نقطهی اوج دارید. بازیگر در دورهی کاری خودش تا زمانی که خودش را میتواند زندگی کند و وثوق دارد، برندش را توسعه میدهد. چون شخصیت دارد آن برند، جذابیت دارد و همه هم با آن ارتباط برقرار میکنند. ما این برند را داریم. در کاراکتر بازیگر. اگر شناخت درستی از ابعاد برند خودش نداشته باشد. اگر دقت نکرده باشد چه چیزی را پرزنت کرده است. ایمیج برندی را که در ذهن مخاطب تولید شده است نمیداند. بنابراین ممکن است هر کاری بکند. مشاور تبلیغاتی اینجا باید بیاید و ایمیج برند را به خود صاحب برند که میتواند بازیگر، نوازنده، خواننده، مجری یا هر کسی باشد هی گوشزد کند. به عنوان دو تا چشم بیرونی، باید هدف داشته باشد. یعنی اگر من یک بازیگرم، و برند هم یک پدر مهربان است، باید هدف داشته باشم از اینکه چرا میخواهم پدر مهربان باشم. این یک. اگر جایی حرفی زدم که این پدر مهربان بودنم تحتالشعاع قرار گرفت باید حواسم باشد از این موضوع مراقبت کنم. این را همیشه مشاور تبلیغاتی باید به من بگوید. بنابراین شما هر موقع مصاحبه میکنید باید با مشاور تبلیغاتیتان در ارتباط باشید. که مشاور تبلیغاتی به شما بگوید الان دارید مسیر را درست میروید، روی خط حرکت میکنید، یا نه دارید از مسیر بیرون میزنید. این تصویر برندی که شما در طول سالیان تولید میکنید در آینده برایتان آوردههای بسیاری دارد. موقعی که کارکرد شما، چه به عنوان محبوبیت در بازیگری، چه محبوبیت در کارگردانی، در نویسندگی. آقای قاسمخانی از نویسندگی آمد و برند شد. قدیمترها داشتیم که آقای فرشید منافی از رادیو با عنوان گویندگی آمد و برند شد. همهی اینها را باید در نظر بگیریم که این برندها چقدر قابلیت توسعه دارند. حالا وقتی دورهی کاریتان گذشت و کارتان را رساندید، در طول این مدتی که در قلهی محبوبیت برند دارید حرکت میکنید، در اوج دارید حرکت میکنید، باید حواستان باشد که افول این برند، زمانی که میخواهد این چراغ خاموش بشود، شما باید برند را به حوزههای تولیدات و خدمات هدایت کنید. اگر در نقطهی اوج حواستان به این موضوع باشد، از همانجا از تریبونهایی که دارید کمک میگیرید برای اینکه این را هل بدهید به آن زمینه. بنابراین وقتی دارید به پایان کار میرسید و آن وثوق و فروق را از دست میدهید، شما به دلایل مالی دیگر پافشاری نمیکنید که حتما بازیگر بمانید هر نقشی را بازی کنید برای اینکه بتوانید حیات خودتان را حفظ کنید. از برندتان استفاده میکنید. بنابراین کسانی که صاحب برند شخصی هستند مثل بازیگران، خوانندهها، نوازندهها، همیشه باید حواسشان به افق ماجرا باشد که در آینده میخواهند چه بکنند. در نقطهی اوجشان با یک استراتژی به سمت آن هدف حرکت بکنند. این نکته نکتهی مهمی است که مشاورهی تبلیغاتی در این زمینه به شما کمک میکند. مشاور تبلیغاتی آگاه، که جنبهی فروشندگی رسانهاش خیلی جدیتر از مشاورهاش نباشد، خیلی باید حواسمان باشد که مشاوران تبلیغاتی خیلی فروشندگان رسانه نباشند. اگر فروشندهی رسانه باشند آسیب تولید میکنند. چون شما را در رسانهی خودشان مصرف میکنند. مشاوران تبلیغاتی هم باید حواسشان باشد، که این صنف یک صنف حساس است. تولید انتزاع در ذهن مخاطب کار هر کسی نیست. مشاور تبلیغاتی از یک برند یک انتزاع، یک حس، یک تصویر ناخودآگاه در ذهن مخاطب تولید میکند، که کاملا هم تصویر واضحی است. پس اصلا اینطور نیست که من یک رسانه فروش باشم بتوانم این کار را بکنم، خود رسانه فروشی یک تخصص است که باید دربارهاش حرف بزنیم و صحبت کنیم. آن خودش یک حوزهی مفصلی است. بنابراین حتما بازیگران، خوانندهها، مجریان تلویزیونی، پزشکانی که برند شدهاند، حواسشان باید باشد که در نقطهی اوج این برند را باید توسعه بدهند. در این زمینه باید کاملا کار شود.
صحبتهای رضا میکائیل زاده دربارهی سلبریتی برندینگ – بخش سوم
30
Nov