آقای میکائیل زاده با سلام، لطف کنید بیوگرافی مختصری از خودتان و حوزههای علاقهمندی و تواناییهایتان برای ما شرح بدهید.
– من رضا میکائیلزاده هستم، متولد 1357. در دو دانشگاه تحصیل کردهام، یکی سال 1376 در رشتهی مهندسی الکترونیک و در سال 1390 که رشتهی فرش دانشگاه تهران قبول شدم که بعد به مجسمه سازی دانشگاه هنر تهران تغییر رشته دادم و خب مدرک مهندسی الکترونیک که ندارم ولی تا نیمه مجسمهسازی را خواندهام.
– در سالهایی که گذشت، از سال 1376، من درگیر کار و بازار کار شدم و ابتدا با بازاریابی در حوزههای مختلف از جمله فروش مواد غذایی ورود کردم. خیلی برایم جذاب بود. ورود به فضای تبلیغات از طریق آقایی که برای طراحی لیبل (برچسب) یک اسکاچ، از ما ایده خواسته بودند و من شروع به اتود زدن آن کردم آغاز شد. طرف به من پیشنهاد داد حالا که شما این کار را به خوبی انجام دادید وارد یک شرکت تبلیغات بشوید. برای اولین بار تابستان 1376 من با کلمهی شرکت تبلیغاتی و تبلیغات آشنا و روبرو شدم. همیشه میدیدم و برایم جالب هم بود و مواقعی که آگهیهای تلویزیونی را میدیدم دلم میخواست برای چنین آگهیهایی سناریو بدهم. احساس میکردم در این زمینه استعدادهایی دارم. برایم جذاب بود. بعد به مرور زمان که وارد این سیستم شدم با شرکتی به نام کژوال تصویر آشنا شدم. یک سری از دوستانم در آنجا مشغول بودند. شروع کردم به ایدهپردازی و هی طرح مینوشتم… یادم میآید برای «ایران خودرو دیزل» سناریو نوشتم. موارد بسیار زیادی سناریوی تیزر نوشتم. و برای ساخت تیزر بسیار اکتیو و همراه بودم. با تیم راه میافتادم و حسابی پیگیر بودم چون از این کار بسیار خوشم میآمد. بنابراین با تیزر شروع شد. سال 1376 . تابستان 1376 با تیزر شروع شد. در کنار آن من در دانشگاه الکترونیک میخواندم. بیس کار ریاضی بود ولی علاقهی من همیشه به هنر بود. در مدرسه و دبیرستان هم همیشه در زمینهی نقاشی و هنر و … صاحب رتبه بودم. هیچ وقت هم کلاس نرفته بودم.
– اگر بخواهم کار خودم را معرفی کنم باید بگویم من دو شاخهی اصلی را در زندگیام دنبال کردهام. یکی تبلیغات است و یکی هنر مجسمهسازی. اگر بخواهم درست خودم را معرفی کنم باید بگویم من رضا میکائیل زاده هستم؛ حالا دیگر یک مجسمهساز و مشاور تبلیغاتی. حالا برای توضیح دربارهی مشاوره تبلیغاتی که اصلیترین حوزهی بیزنسی من هست باید بگویم از سال 1376 تا الان انواع و اقسام رسانهها را تست کردهام، و اول با ساخت و پخش تیزر در تلویزیون سراسری و بعد از آن بیلبوردها، شروع کردم بحث مشاورهی تبلیغات که مهمترین نکتهای بود که بنده تقریبا از 10 پانزده سال گذشته به این طرف درگیر آن شدم. تا سال 92 که کانون تبلیغاتی اوژن گرافیک را راهاندازی کردم و متمرکز تمام تواناییها و ارتباطاتام را روی آن قرار دادم …. البته من به پیشنهاد وارد این عرصه شدم چون قبل از آن کار تئاتر تبلیغاتی انجام میدادم و آن هم خودش اتفاق خاصی بود. در سال 1384 با بچههای کودک مجموعهای را راهاندازی کردیم با عنوان «کارگاه تئاتر بومرنگ» و تا سال 90 آن را ادامه دادیم که بعدها چون خیلی از پروژههای دولتی از سال 88 به بعد از بین رفتند ما هم عملا ورشکست شدیم. ولی در سال 92 دیگر تصمیم گرفتم یک شرکت تبلیغاتی که از خیلی قبل در فکرم بود را راهاندازی بکنم و سال 92 در واقع شروع شد کانون ثبت شد و تا به امروز ما کانون تبلیغاتی اوژن گرافیک را راهاندازی کردهایم و پیش میبریم.
خب ممنون آقای میکائیل زاده، میخواهیم دقیقتر به حوزههای تخصصی و مهارتی شما بپردازیم. ابتدا برای ما از عرصهی تبلیغات بفرمائید و این که تمرکز و توجه شما در این حوزه بیشتر بر چه چیزهایی استوار است؟
– ببینید ما دو شاخهی اصلی تبلیغات داریم. من تیتر ماجرا را اینگونه تعیین میکنم: میگویم ما دو نوع اصلی تبلیغات داریم. تبلیغات در خدمت فروش و تبلیغات در خدمت برند. اینکه تبلیغات در خدمت برند خود منجر به تبلیغات در خدمت فروش میشود هیچ بحثی در آن نیست. قطعا همین است. ولی این دو شاخهی کلی را داریم. تبلیغات در خدمت فروش معمولا به عنوان حرکتهایی که شرکتهای فروش انجام میدهند پیش میرود…. معمولا گیفت است، ایونت است، یک مدل از پروموشنهایی است که تبلیغات در خدمت فروش به حساب میآیند. میتوانم بگویم 70 هشتاد درصد آن در دل تیم فروش یک مجموعه نهفته است. و 20 سی درصد آن در دل مشاور تبلیغاتی. اما مشاور تبلیغاتی کسی است که در مورد برند کار بکند. البته حتما در آنجاها هم باید مشاوره بدهد. تخصص اصلی من مشاورهی برند است. ما در تبلیغات انواع و اقسام موارد را داریم. رسانهی تبلیغاتی، نوع پیامهای تبلیغاتی، و اینکه برای یک برند چه اتفاقهایی باید بیفتد. شروع صحبت دربارهی اینکه ما با یک لوگو و یک برند چطور باید روبرو بشویم، در واقع تفکر یا نوع نگاهی است که ما باید از ابتدا تکلیفمان را دربارهاش مشخص بکنیم تا بعد بفهمیم کسی که دربارهی برند کار میکند در واقع چه کاری انجام میدهد. این را من با یک مثال جلو میبرم: بین لوگو و برند چه تفاوتی وجود دارد؟ لوگو یک نشان است. من اسمم رضا میکائیل زاده است. من یک نشان هستم. تا زمانی که من شهرتی پیدا نکنم، تا زمانی که در شما با شنیدن نام رضا میکائیل زاده حسی شکل نگیرد، من همچنان یک لوگو هستم. بعد از آن میشوم یک برند. اینها تعریفهای عمومی هستند که میگویم. ممکن است ما از نظر آکادمیک بتوانیم همهی مدلها را تعریف کنیم. اما اول از همه باید تکلیفمان را مشخص کنیم. ما با مخاطبمان دربارهی درک عرفی تبلیغات در کشور صحبت میکنیم. ممکن است خیلی از چیزهایی که دربارهی آنها حرف میزنیم به لحاظ آکادمیک زیر سوال بروند. ولی من کلا بررسی آکادمیک تبلیغات را زیر سوال میبرم. باز هم در مورد آن حرف خواهیم زد.
موضوعی داریم که به نظر من باید موضوع اصلی سیستم مباحثمان باشد و آن این است که: بررسی آکادمیک تبلیغات تا به الان چه فوایدی داشته است. چه نتایجی از آن دیدهایم؟ و اصلا به درد میخورد یا نمیخورد؟ این خودش یک مبحث است. اینکه اصلا ما چقدر باید این موضوع را عرفی بررسی کنیم. چرا ما باید تبلیغات را محلی درک کنیم، بیاموزیم و رشد دهیم؟ این هم خودش بحث مفصلی است. که اینها هر کدام یک شاخههایی دارد. من با علم در هیچ ساختاری مخالف نیستم. قطعا با آن موافقم ولی به شرط آنکه آن علم به درد ما بخورد. یعنی اگر من سالها در مورد گیاهان کف اقیانوس تحصیل کنم، در کشور ایران کاربردی ندارد. آن علم علمِ قابل احترامی است، اما برای من کاربردی ندارد. بنابراین بررسی علمی تبلیغات تجربه شده در کشور آمریکا در کشور من، مثل بررسی گیاهان کف اقیانوس میماند. به هیچ درد من نمیخورد! چون اصلا ساختار اجتماعیمان با هم فرق میکند. موضوعمان فرق میکند. آدممان فرق میکند. آدمی که در اینجا زندگی میکند و من قرار است روی او کار کنم تا برندی را در ذهناش جا بیندازم با آدمی که در آمریکا زندگی میکند فرق دارد. بنابراین تحصیلات آکادمیک تحت نظارت آن علم وارداتی زیر سوال میرود.
این مبحث مبحث بسیار مهمی است. حالا میرویم سراغ اینکه من چه کاری را انجام میدهم؟
من کارم در واقع مشاورهی برند است. هر چیزی، هر چیزی از اسم یک فرد تا تولید هر محصولی در هر صنعتی که توانایی برند شدن دارد. یعنی ما هر نامی را میتوانیم به برند تبدیل کنیم. هیچ محدودیتی در این نیست. ما یک چیزهایی در سیستممان عرف شده است، مثلا طرف در حوزهی لوازم خانگی مشاورهی برند میدهد… او به بقیهی لوازم خانگیها مشاورهی بهتری میتواند بدهد. من منکر کیفیت متفاوت اطلاعات آدمی که در آن صنعت هست با آن کسی که در آن صنعت نیست نمیشوم. بله، کسی که در صنعت لوازم خانگی کار میکند قطعا بازار را بهتر میشناسد. قطعا میداند موقع تبلیغات با چه جمعیتی روبرو است. ولی اینها همه اطلاعات و آمار است. در پیش تولید کار برندسازی همهی اینها قابلیت بررسی دارد و به دست میآید. اصلا چیز پیچیدهای نیست. ولی قطعا به مرور زمان شکل این تخصصها فرق خواهد کرد. نوع روابطی که یک مشاور تبلیغاتی با صنایع غذایی برقرار میکند، روابطی که با صنایع مثلا خودروسازی برقرار میکند دو نوع رابطهی مختلف است. ما مشاورهی برند میدهیم. از صفر تا صد که یک لوگو را به یک برند یا یک نشان را به یک حس تبدیل کنیم. این کار را میکنیم، و مفتخریم در راستای این موضوع، حرکت کنیم و کارها را به نتیجه برسانیم. کار اصلی ما این است.